از عقلپذیری مهدویت تا حکمرانی آزادی در عصر ظهور
کلان آموزه مهدویت و منجی و خردآموزههای آن، در طول تاریخ خوانشها و فهمهای متنوعی را تجربه کرده است. پرداختن به جایگاه تعقل و عقلانی بودن مهدویت یکی از موضوعات مهمی است که پژوهشگران عرصه مهدویت نباید از آن غافل شوند تا بتوانیم مهدویت را جهانی کنیم. خبرنگار ایکنا از قم، با مهدی نساجی، عضو هیئت علمی پژوهشکده علم و دین در دانشگاه کلیسای مسیح کانتربری، گفتوگویی درباره جایگاه عقلانیت در مهدویت و آزادگی در عصر مهدویت انجام داده است که در ادامه میخوانید.
ایکنا - آیا میتوان از مهدویت از منظر عقلانی دفاع کرد؟
اگر منظورتان این است که مهدویت، یک ایده عقلپذیر است، به نظر من بله، ما میتوانیم روایتی از فلسفه و حکمت مهدویت ارائه کنیم که با عقل سلیم، حتی اگر صاحب این عقل سلیم مسلمان نباشد، سازگار باشد. اما اگر پرسش شما این است که برای وجود حضرت مهدی و ظهور ایشان و جزییات اتفاقاتی که خواهد افتاد، دلایل عقلی بیاوریم، به نظرم این کار میسر نیست و برای پاسخ به پرسشهای از نوع دوم، باید به شواهد و نقلهای تاریخی و روایات رجوع کنیم.
اجازه بدید همان تعریف اول شما را در نظر بگیریم و بگوییم که منظور ما از عقلانی بودن مهدویت، عقلپذیر بودن آن است به گونهای که هر عقل سلیمی آن را بپذیرد حتی اگر آن عقل سلیم مسلمان نباشد.
ایکنا- در این خصوص توضیح بیشتری می فرمایید؟
اسلام یک دین عقلانی است و به نظر من دو اصل مهم عقلانی را میتوان از آیات و روایات برداشت که این دو اصل را میتوان در توضیح مهدویت نیز به کار برد. اصل اول این است که آنچه موجب رستگاری انسانها میشود، اسلام، به معنای تسلیم دربرابر حق است. این که در سوره مبارکه آل عمران آمده است که «ان الدین عندالله الاسلام»، در اینجا اسلام به معنای شریعت اسلام نیست، بلکه به معنای تسلیم بودن در برابر حق و حقیقت است و بنابراین حتی اگر کسی مسیحی یا پیرو دین دیگری هم باشد ولی آمادگی پذیرش حقیقت را داشته باشد، این شخص اهل اسلام است.
مرحوم شهید مطهری هم در کتاب عدل الهی به این نکته تصریح دارد که کسانی همچون دکارت، فیلسوف فرانسوی، به دلیل اینکه روحیه حقیقتطلبی داشته است، باوجود این که مسیحی بوده، «مسلم فطری» محسوب میشود و همین تسلیم حقیقت بودن، عامل رستگاری انسانها است. اگر این اصل را بپذیریم که ملاک رستگاری، شریعت خاصی نیست بلکه روحیه تسلیم داشتن در برابر حقیقت است، در این صورت، در عصر ظهور هم همین اصل برقرار است و تمام کسانی که اهل تسلیم باشند، حتی اگر پیرو شریعت اسلام نباشند، از رستگاران خواهند بود.
اصل دوم در اسلام، که مرتبط با مهدویت است، اصل آزادی است. در اسلام، اختیار و آزادی انسانها محترم شمرده شده است و ما در سیره پیامبر و امامان بعد از ایشان، هیچگاه ندیدهایم که مطلبی و یا خواستهای به زور به مردم تحمیل شده باشد، حتی اگر آن مطلب یا خواسته، یک حقیقت مسلم باشد. به عنوان نمونه، در ماجرای عاشورا، امام حسین(ع)، به تمامی مخاطبان خودشان و حتی یاران نزدیکشان، این انتخاب را دادند که همراه ایشان باشند، یا به سراغ زندگی خودشان بروند. اتقافا افرادی هم بودند که به هر دلیل نخواستند با امام همراه شوند، یا همراه شدند و در مراحل پایانی از امام جدا شدند، امام حسین(ع)، هیچگاه آنان را تحت فشار قرار نداد و یا به آنها تحمیل و اجبار نکرد که همراه ایشان باشند. یا به عنوان نمونه دیگر، امام علی(ع)، با این که قرار بر این بود که بعد از پیامبر زمام امور مردم را به عهده بگیرند، وقتی دیدند مردم تمایلی ندارند، خویش را، با این که حق مسلم بودند، بر مردم تحمیل نکردند. ما این شیوه را در زندگی خود پیامبر هم میبینیم، شیوهای که برآمده از قرآن کریم است که به صراحت میگوید: انا هدیناه السبیل اما شاکرا و اما کفورا.
ایکنا- آیا اصل آزادگی در عصر ظهور نیز حکمفرما است؟
به عقیده بنده همین اصل آزادی، در عصر ظهور هم صادق است و زمانی حضرت ولی عصر ظهور خواهند کرد که اکثریت مردم جهان آمادگی پذیرش ایشان را داشته باشند و ایشان قرار نیست که با زور مردم را با خود همراه کنند، بلکه تجربه تاریخی بشر و مراحل رشد جامعه بشری تا جایی خواهد رسید که وقتی حضرت با دلایل روشن و بینات، خود را به مردم معرفی میکنند، قاطبه مردم جهان با ایشان همراه میشوند. به عبارت دیگر، آنچه در عصر ظهور اتفاق میافتد، با آنچه امروز از آن با عنوان مردمسالاری یاد میشود، نه تنها تضاد ندارد بلکه کاملا هماهنگ است. بنابراین، اگر مثلا فرض کنیم که در آن روز قرار بر رأیگیری باشد، حضرت ولی عصر، منتخب مردم خواهد بود و قرار نیست که ایشان با زور بر مردم مسلط شوند، چه اینکه همانطور که عرض شد، نه سیره ائمه(ع) اینگونه بوده و نه قرآن، رسالت انبیا و اولیای دین را مبتنی بر زور و قهر و غلبه قرارداده است. بنابراین راه و روش حضرت مهدی (عج) هم از این قاعده کلی مستثنی نیست.
خلاصه این که اولاً مسئله موعود، یک بحث فرقهای و رقابت مذهبی میان اسلام با سایر ادیان نیست، بلکه هرکس که گوهر تسلیم در وجودش، شکل گرفته باشد، مخاطب مهدی و از رستگاران است و ثانیا اصلا قرار نیست که مهدی (عج)، با زور و غلبه کارش را پیش ببرد.
ایکنا- اگر موعود را اینگونه که شما گفتید تصویر کنیم، در این صورت، این که در روایات گفته میشود که آخرالزمان، جنگهای سهمگین درمیگیرد چه معنایی خواهد داشت؟
ببینید، ما در سیره امامان خود، حتی امام حسین(ع) و واقعه عاشورا هیچگاه شاهد نیستیم که امامان ما آغازگر جنگی بوده باشند، هر جنگی که بوده، آغازگر آن بدکاران دوران بودهاند. سیره مهدی (عج) هم خارج از روال امامان معصوم دیگر نیست. همانطور که عرض شد، مهدی منتخب مردم است و کارش به خوبی پیش میرود و دلهای عموم مردم جهان همراه اوست، اما آنچه اتفاق میافتد، این است که عدهای قلیل، که اتفاقا امکانات کثیری دارند و سلاح و ثروت در دستشان است، برای آنکه قدرتشان را حفظ کنند، وارد کارزار با مهدی(عج) میشوند و نزاعی هولناک در میگیرد. اما هولناک بودن جنگ آخرالزمان به این معنا نیست که یک فاجعه اتفاق بیفتد و جنگی دربگیرد که دامن مردمان معمولی را هم بگیرد و مصیبتبار باشد. در طول تاریخ اسلام جنگهای خانمانسوز بسیاری اتفاق افتاده است، ولی در هیچکدام از آنها، امامان ما مشارکت نداشتهاند. همین واقعه عاشورا را ملاحظه کنید، امام حسین(ع) در وسط بیابان، با یاران معدودی که همگی به انتخاب خود همراه او شده بودند، وارد جنگ (که البته بهتر است بگوییم دفاع) میشوند. امام حسین(ع) هم میتوانست مثلا در مکه یا مدینه پناه گیرد و یک جنگ شهری با احتمال موفقیت بیشتر راه بیندازد، اما امام حسین(ع)، نمیخواست مردم ناخواسته وارد نزاعی شوند که یک طرف آن حسین بن علی است ولو به این که حسین(ع) کاملا به حق باشد. بنابراین اگر هم در آخرالزمان جنگی در بگیرد، به همان روال سایر امامان(ع)، بنا نیست که مردم عادی، ناخواسته درگیر یک فاجعه شوند. ببینید در جنگ جهانی اول و دوم در مجموع حدود ۶۰ میلیون نفر کشته شدند و چندین برابر این تعداد، افرادی بودند که اسیر یا آواره شدند. جنگ جهانی اول و دوم یک فاجعه انسانی بود. آنچه مثلا چند سال پیش هم در سوریه یا بوسنی اتفاق افتاد، فاجعه بودند. چنین اتفاقاتی با منطق حقطلبی امامان ناسازگار است. به عبارت دیگر، منطق عقلانی و رحمانی امامان ما این اجازه را نمیدهد که با آفریدن یک فاجعه، حق را گسترش دهند، بنابراین، در عصر ظهور هم فاجعه و مصیبتی اتفاق نخواهد افتاد، هرچند ممکن است، سپاه باطل، با قدرت و ثروتی که دارد، در دل مردم هول و هراس بیفکند ولی همانطور که در مورد روایات عصر ظهور گفته شده است، اساسا، جنگ آخرالزمانی کوتاه است و به حول و قوه الهی و یاری یاران، کار اهل باطل، خیلی زود یکسره میشود.
ایکنا- استاد ممنون از توضیح شما، قبول که انسانهایی که اهل تسلیم هستند، با امام زمان(عج) مشکلی نخواهند داشت و پذیرای او خواهند بود، اما اهل تسلیم، از کجا مهدی را بشناسند و با چه حجتی مثلا یک مسیحی اهل تسلیم، در عصور ظهور، همراه منجی شود؟
در قرآن کریم، بارها و بارها گفته شده که فرستادگان الهی، همراه «بینات» به سوی مردم میآیند. بینات یعنی چیزهایی که «کاملا روشن» هستند و تردیدی در آنها نیست. در سوره مبارکه ببینه هم آمده است که هیچگاه بین مؤمنان و مشرکان، خط کشی نمیشود، مگر آنکه ابتدا بینات آورده شوند. ما در طول تاریخ انبیا و در تمام آنچه در قرآن آمده، هیچ موردی نداریم که مثلا فضا تیره و تار و یا شبهناک باشد و مردم توان درک حقیقت را نداشته باشند و خداوند در این فضا، مردمان را توبیخ کرده باشد که چرا با رسولان همراهی نکردهاند، بلکه هرجا که توبیخی بوده، ابتدا «دلایل روشن» به اندازه کافی عرضه شدهاند و مردم هم این دلایل را فهمیده و درک کردهاند. در عصر ظهور هم همین طور است و مهدی(ع)، با دلایل روشن میآید به گونهای که برای اهل تسلیم از هر شریعتی و مسلکی که باشند، تردیدی باقی نمیماند که مهدی، از سوی خداست.
ایکنا - این دلایل روشن چه مواردی هستند؟
ما نباید نگران باشیم. مهدی که بیاید، خودش میداند که با چه بیناتی بیاید به گونهای که حقیقت همچون آقتاب برهمگان روشن شود. بنابراین، ما لازم نیست فکر کنیم که این بینات چه چیزهایی هستند. «بینات» اسمش رویش است، یعنی چیزهای واضح و روشن، آنچه مهدی میآورد، دلیل واضح و روشنی بر حقانیت او است که همه اهل تسلیم آن را خواهند پذیرفت.
ایکنا- پس اگر کسی ادعای مهدویت کرد، چگونه بفهمیم راست میگوید؟
ببینید امام مهدی(عج) که بیاید، آنقدر با دلایل واضح و روشن میآید که برای هیچ عقل سلیمی جای تردید باقی نمیگذارد. بنابراین اگر کسی غیر از مهدی(عج)، ادعای مهدویت کرد، همین که شک و شبهه درست میشود و فضا تیره و تار میشود، خودش دلیلی است که او مهدی واقعی نیست.
اگر منجی واقعی بیاید، خودش میداند که چه کند تا حق چون آفتاب بتابد و مردمان سلیم، با اندکی تأمل، حقانیت او را خواهند یافت و همراه او خواهند شد. بنابراین، هیچکس نباید نگران باشد که نکند مهدی بیاید و او در اثر شبههها و تاریکیها او را نشناسد. مهدی(عج)، در تاریکی با هیچ کس معامله نمیکند، بلکه با بینات میآید و باز هم تاکید میکنم، بینات از ریشه «بین» به معنای واضح و روشن است. همان طور که عرض کردم، این شیوه تمامی انبیاء و اولیای الهی بوده است که در روشناییها پیش میآمدند و سیره مهدی(عج) هم از این قاعده مستثنی نیست.
نظر شما :