ادعاهای دروغین برای چه کسانی باورپذیرتر است
گسترش اندیشه مهدویت در جامعه از سویی، ایمان و اعتقاد راسخ مردم به باور مهدویت و ظهور منجی عالم بشریت و همچنین نقش سرنوشتساز و تأثیرگذار آن در زندگی فردی و اجتماعی از دیگر سو، همه سبب شده تا مخالفان بهمنظور تضعیف و کمرنگ کردن این اندیشه و بیاثر کردن آن در جامعه، به طرح شبهات و ایراداتی بپردازند. از اینرو خبرنگار ایکنا از قم بهمنظور بررسی فتنههای اعتقادی و اجتماعی در دوران غیبت، با مهدی قندی، نویسنده کتاب «آسیبشناسی موعودگرایی» و پژوهشگر مؤسسه «مطالعات بینادیانی بشارات» به گفتوگو پرداخته است که محصول آن در ادامه از نظر میگذرد.
ایکنا - در ابتدا بگویید چه کسانی بیشتر در معرض آسیبها و خطرات شبهات عصر غیبت قرار میگیرند و ادعاهای دروغین برای آنان باورپذیرتر است؟
محبان اهل بیت(ع) و مهدویت بیشتر در معرض خطرات و آسیبهای این فتنه قرار میگیرند، زیرا کسی که ادعا میکند مهدی موعود، نماینده یا فرستاده ایشان است، میتواند در صورت عدم آگاهی مردم، علاقهمندان و پیروان حقیقی صاحبالزمان(عج) را به خود جذب کند. در واقع اگر آگاهی درباره مهدی موعود(عج) و ظهور ایشان نباشد، ممکن است بهخاطر شوق و علاقه به صاحبالزمان(عج) جذب مدعیان دروغین مهدویت شویم.
هر حقیقتی که جاذبه داشته باشد، در نظر کسانی که بهدنبال جاهطلبی در دنیا هستند، برق میزند و لذا درصدد آن برمیآیند که بهوسیله آن ارزش، دامی را برای رسیدن به اهداف خود، پهن کنند و از مفاهیم زیبایی همچون عدالت، امنیت و رفاه که در جامعه مهدوی ارزش تلقی میشوند، بهعنوان شعار سوءاستفاده کرده و عدهای را گرد خود جمع کنند.
ایکنا - باتوجه به مطالعات تاریخی که داشتید، لطفاً مطرح کنید که پیشینه ظهور فرقههای دروغین متعلق به چه دورانی است و اولین کسی که در تاریخ ادعای امام زمان بودن کرد، چه کسی بود؟
عناصر موجود در موضوع مهدویت، مانند غیبت و نجاتبخشی همواره در تاریخ اسلام موردسوءاستفاده بوده است.
در طول تاریخ، «خلیفه دوم» اولین کسی بود که غیبت مهدی را به دیگری نسبت داد. مورخان بر این باورند که پس از رحلت پیامبر(ص)، خلیفه اول خارج از مدینه بود و خلیفه دوم بهدنبال فرصتی برای تحریف افکار عمومی بود. بنابراین، پس از رحلت پیامبر(ص)، مدعی شد که پیامبر(ص) از دنیا نمیروند زیرا مأموریت ایشان هنوز به پایان نرسیده است و در غیبت به سر میبرد. با وجود اینکه پیامبر(ص) در مورد مهدی موعود و ظهور حضرت(عج) بشارت داده بودند و زمینه را برای مردم فراهم کردند، خلیفه دوم درصدد تحریف این ادعا برآمد و فوت پیامبر(ص) را نفی کرد. خلیفه اول به مدینه بازگشت و پس از اطلاع از این موضوع با استناد به آیات قرآن کریم، سخنان خلیفه دوم را نقض کرد.
در جایی دیگر از تاریخ آمده است که مختار و پیروانش برای دادن وجهه دینی به قیام خود ادعای نیابت از «محمد بن حنفیه» را که به تعبیر آنان، مهدی امت بود، داشتند. زمانی که محمد بن حنفیه، فرزند امام علی(ع)، از دنیا رفت برای اینکه بتوانند قیام خود سرپا نگه دارند، ضمن تحریف عنصر «غیبت» و انکار فوت حنفیه، ادعا کردند که او در غیبت به سر میبرد.
این مسئله در قیام زید بن علی علیه بنیامیه، فرزند امام سجاد(ع) هم مشهود است. زید در این قیام کشته شد و هیچ ادعای مهدویت نداشت، اما درباره او این گمانهزنیها از سوی اطرافیانش وجود داشت که او همان مهدی موعود است که امت مسلمانان را نجات میدهد. پس از کشته شدن زید، بنی عباس با محمد بن عبدالله معروف به «نفس زکیه» و نتیجه امام حسن مجبتی(ع) بهعنوان مهدی امت بیعت کردند؛ به همین منظور، امام صادق(ع)، محمد بن عبدالله و پدر او را از چنین ادعایی برحذر داشتند و براین باور بودند، بنیعباس بهدنبال سوءاستفاده و درنهایت کشتن آنان و پیروانشان هستند. آنها به توصیه امام صادق(ع) توجه نکردند و ایشان را متهم به مصلحتجویی کردند، در حالی که، فرموده امام صادق(ع) به وقوع پیوست و بنیعباس به قدرت رسیدند و رقبیان خود را مانند ابومسلم خراسانی، محمد بن عبدالله نفس زکیه و یارانش را به قتل رساندند.
بنیعباس پس از رسیدن به قدرت، با مکر و حیله پرچم مهدویت را به دست گرفتند و القاب حضرت مهدی(عج) مانند مهدی و منصور را به خودشان نسبت دادند و با پرچم خونخواهی برای حسین بن علی(ع) روی کار آمدند.
بسیاری از مدعیان دروغین مهدویت مبتلا به بیماریهای روانپریشی و اختلالاتی مانند اسکیزوفرنی(شیزوفرنی) هستند و درگیر الهاماتی میشوند که آنان را به جنون میکشاند. این دسته از افراد علائمی دارند، بهطومثال گاهی اوقات، صحبتهای اعجاببرانگیز میکنند که در یک نگاه آنان را بزرگ جلوه میدهد اما در ادامه سخنانی مطرح میکنند که بهروشنی گواه اختلالات عقلی آنان است.
اشخاصی که چنین بیماریهایی دارند و بهعنوان مهدی موعود در اماکن عمومی و مذهبی ظاهر میشوند، معمولاً آسیب کمتری را به اعتقادات و بنیانهای فکری یک جامعه وارد میکنند، زیرا از ظواهر امر آنان هم مردم میتوانند دروغین بودن او را تشخیص بدهند، اگرچه اگر همین افراد از سمت یکی از جریانهایی غالب در جامعه مورد حمایت قرار بگیرند، وضعیت تغییر میکند.
ایکنا - فرقه بهائیت از کجا و چگونه شکل گرفت؟
در ابتدا ذکر این نکته ضروری است که دین بهائیت از بابیت جداست. بابیها کسانی بودند که در حمایت از علیمحمد بابشیرازی، علیه حکومت قاجار شورش کردند؛ زمانی که ناصرالدینشاه ولیعهد و امیرکبیر ملازم رکاب او بود، باب را به اتهام تشویق یارانش به قیام و شورش علیه حکومت به زندانی در آذربایجان محکوم کردند، زمانی که این شورش و جنگها تکرار شد او را برای محاکمه نزد ناصرالدینمیرزا، امیرکبیر و جمعی از علمای شیخی آوردند و نتیجه این محاکمه و به فرمان علمای شیخی، حکم اعدام باب صادر شد.
پس از کشته شدن باب، عدهای دست به ترور ناصرالدین شاه زدند و در این میان، بسیاری از پیروان باب به اتهام اقدام علیه شاه، به زندان انداخته و اعدام کردند که یکی از این افراد بهاءالله، از پیروان باب بود که در نهایت به سفارش سفارت روس، نجات پیدا کرد و پس از آزادی به کشور عثمانی آن زمان و عراق امروزی تبعید شد. در ابتدا تحت نظارت بردارش، یحیی صبح ازل که جانشین باب بود، حضور داشت. پس از وقوع اختلاف میان دو برادر، بهاءالله به سلیمانیه رفت و به حلقههای درویشاننقشبندی پیوست و تعالیم صوفیانه فراگرفت. سپس به بغداد بازگشت و مدعی آوردن دین جدید شد.
بهائیها براین باور هستند که با کشته شدن باب، دوران اسلام و عصر انتظار به پایان رسید و هماکنون باید به آیین جدید بهاءالله بپیوندیم.
ایکنا - تأویل آیات قرآن و تفسیر بهرأی احادیث و روایات اهل بیت(ع) در فرقه بهائیت بسیار مشهود است، نمونهای از این تأویلات معنوی را مطرح کنید.
ظهور باب و بهاء در بستر جریان شیخیه یا شیخیگری فراهم شد. درواقع هسته اولیه بابیها و بهائیان را گروههای شیخیه تشکیل دادند هرچند شیخیان امروزی از بابیها و بهائیها تبری میجویند و آنان را دشمنان امام زمان تلقی میکنند. باید بدانیم که در جریان شیخیه حرمت زبان شکسته شد و باب تأویل در این جریان آغاز شد اما این روند در میان بهائیان به شکل فاجعهباری تشدید شد. در واقع آنها ساختار زبان روایات دینی و اهل بیت(ع) را برهم میزدند و برای روایات تعابیر نادرست و دور از ذهنی را تفسیر و تحلیل میکردند، هر سخن درست و نادرستی را به خداوند و اهل بیت(ع) نسبت میدادند و معارف و آموزههای دینی را به نفع و مصلحت خویش، تحریف و تعبیر ناصحیح میکردند.
تمام گروهها و فرقههایی که نسبت به تحریف آموزههای مهدویت، هوشمندانهتر حرکت میکنند، حرمت زبان را زیرپا میگذارند. بهطور مثال بهائیها در مورد روایت ظهور حضرت مهدی(عج) و نماز خواندن حضرت همراه با حضرت عیسی مسیح بر این باور بودند که منظور از حضرت مهدی در این روایت، باب و منظور از مسیح، بهاءالله است. حرمت کلام در فرقه بهائیت شکسته شد.
بهائیها آنقدر در تأویلهای غیرعرفی درمورد آیات قرآن و روایات اهلبیت(ع) افراط کردند که پیروان بهاءالله و عبدالبهاء، برای ظاهر سخنان آن دو نفر احترامی قائل نبودند تا جایی که این دو نفر اعلان کردند که باب تأویل در بهائیت مسدود اعلام میشود.
ایکنا - عدهای بر این باورند که بهائیت در زمان طاغوت، نفوذ و نقشی اساسی در دستگاههای حاکمیتی داشت و خاندان پهلوی را مولود تلاشهای پشت پرده بهائیت میدانند، این مسئله تا چه اندازه با تاریخ سازگار است؟
به اعتقاد من، برخی از توصیفاتی که درباره این مسئله مطرح میشود، اغراقآمیز و غیرواقعی است. اساساً، عناوینی تحت عنوان برچسبزنی و لیبل، بهمنظور تخریب گروهی بهکار گرفته میشود که تحریف تاریخ است.
بهطور مثال، عدهای بر این باورند که امیرعباس هویدا بهائی بوده است، اما طبق تحقیقات من اینگونه نیست. در مطالعه جریان بابیت و بهائیت به این موضوع میرسیم زمانی که بهائیت مدعی آوردن دین جدید شد، بین او و برادرش(یحیی صبح ازل) که از رهبران فرقه باب بود، اختلافات شدیدی بهوجود آمد و پیروان باب که پس از مرگ او، بهعنوان «ازلی» شناخته میشدند با بهائیها دشمنی خونی داشتند؛ پدر هویدا گرایشهای ازلی داشت و در مقابل بهائیت بوده است و درباره هویدا هم مدرکی دال بر بهائی بودن او در تاریخ وجود ندارد.
بسیاری از این اتهامات بیپایه است، اما در زمان محمدرضاشاه، بهائیها تلاشهای جدی برای به قدرت رسیدن در کشور کردند. بهطور مثال، در اطلاعیهها و آثارشان که به دست مردم میرسید، وعده تاریخ مشخصی را دادند که در آن روز تهران را به دست خواهند گرفت و در این زمینه برنامهریزیهایی داشتند، اما زمانی که نقشه آنها افشا شد، شاه ایران برافروخته شد و دستور تخریب و ویران کردن «مشرقالاذکار»، مکانی متعلق به بهائیان، را صادر کرد و محدودیتهایی نیز برای این فرقه فراهم آورد.
به اعتقاد من، بسیاری از اتهامات و برچسبهایی که در مورد بهائی بودن اعضای رژیم پهلوی مطرح شده، نادرست است و پیوست تاریخی ندارد اگرچه نمیتوان نفوذ بهائیت را در حکومت پهلوی نادیده انگاشت.
ایکنا - در پایان بگویید، چگونه شیعیان میتوانند از خطرات و آسیبهای فتنههای عصر غیبت در امان بمانند؟
نکته اول اینکه باید از تأویلهای غیرمتعارف در روایات و کلام اهل بیت(ع) کنارهگیری کنیم، همچنین حرمت زبان را حفظ کنیم، خود را تابع فتوا و دستورات دینی قرار دهیم، ظاهر قرآن را جدی بگیریم.
نکته دیگر اینکه این فتنهها گاهی آنچنان شدت پیدا میکند که قدرت تشخیص درست را از انسان سلب میکند، بنابراین ما نباید تنها به بصیرت و دانش اکتسابی خود اکتفا کنیم زیرا در این صورت در دریای فتنهها غرق میشویم، برای نجات از غرق شدن باید به درگاه خداوند متعال و ولی عصر(عج) متوسل شویم .
نظر شما :